محققان در حال کشف چگونگی تأثیر موسیقی بر مغز هستند و به ما کمک می کند تا قدرت عاطفی و اجتماعی واقعی آن را درک کنیم.
کدام یک از ما داستان مشابهی درباره آهنگی که ما را تحت تأثیر قرار داده است ندارد ؟ خواه شرکت در کنسرت، گوش دادن به رادیو یا آواز خواندن زیر دوش، چیزی در موسیقی وجود دارد که می تواند ما را سرشار از احساسات کند، از شادی گرفته تا غم.
موسیقی به گونهای بر ما تأثیر میگذارد که صداهای دیگر بر ما تأثیر نمیگذارند، و اکنون سالهاست که دانشمندانبه دنبال چرایی آن هستند . در حال حاضر آنها شروع به یافتن برخی از پاسخ ها کرده اند . با استفاده از فناوری fMRI، آنها کشف کرده اند که چرا موسیقی میتواند چنین احساسات قوی را القا کند و ما را محکم به دیگران پیوند دهد. والوری سلیم پور، عصب شناس دانشگاه مک گیل که تاثیر موسیقی را بر روی مغز مطالعه می کند، می گوید: «موسیقی بر مراکز عاطفی عمیق در مغز تأثیر می گذارد. «تن صدای واحد به خودی خود واقعاً لذت بخش نیست. اما اگر این صداها در طول زمان به نوعی سازماندهی شوند، به طرز شگفت انگیزی قدرتمند است."
چگونه موسیقی مغز را شاد می کند
چقدر قدرتمند ؟ در یکی از مطالعاتش، او و همکارانش شرکت کنندگان را به دستگاه fMRI متصل کردند و فعالیت مغز آنها را در حین گوش دادن به یک قطعه مورد علاقه موسیقی ثبت کردند. در طول لحظات اوج احساسی در آهنگهایی که شنوندگان شناسایی میکنند، دوپامین در هسته اکومبنس منتشر میشود، ساختاری در اعماق بخش قدیمیتر مغز انسان.
سلیم پور میگوید: «این یک مشکل بزرگ است، زیرا دوپامین با پاداشهای بیولوژیکی مانند غذا خوردن و رابطه جنسی آزاد میشود.» همچنین با داروهای بسیار قوی و اعتیادآور مانند کوکائین یا آمفتامین ها منتشر می شود.
بخش دیگری از مغز وجود دارد که دوپامین ترشح می کند، به ویژه درست قبل از آن لحظات احساسی اوج در یک آهنگ : هسته دمی، که در لذت نقش دارد. احتمالاً، لذت پیشبینی از آشنایی با آهنگ ناشی میشود—خاطرهای از آهنگی که در گذشته از آن لذت میبردید در مغزتان جاسازی شده است، و قسمت های آشنایی را که در راه است پیشبینی میکنید. این جفت انتظار و لذت، ترکیبی قوی است، ترکیبی که نشان میدهد ما از نظر بیولوژیکی برای گوش دادن به موسیقی مورد علاقه خود حرکت میکنیم.
اما وقتی چیزی را که قبلاً نشنیدهایم دوست داشته باشیم چه اتفاقی در مغز ما میافتد؟ سلیم پور برای پی بردن به این موضوع دوباره مردم را به دستگاه های fMRI وصل کرد. اما این بار او از شرکتکنندگان خواست به آهنگهای ناآشنا گوش کنند و به آنها مقداری پول داد و به آنها دستور داد که آن را برای هر موسیقی که دوست دارند خرج کنند.
هنگام تجزیه و تحلیل اسکن مغز شرکت کنندگان، او متوجه شد که وقتی آنها از یک آهنگ جدید به اندازه کافی لذت بردند که برای خرید آن اقدام کردند ، دوباره دوپامین در هسته اکومبنس منتشر شد. اما، او همچنین متوجه افزایش تعامل بین هسته اکومبنس و ساختارهای بالاتر قشر مغز شد که در تشخیص الگو، حافظه موسیقی و پردازش عاطفی نقش دارند.
این یافته به او پیشنهاد کرد که وقتی مردم به موسیقی ناآشنا گوش میدهند، مغز آنها صداها را از طریق مدارهای حافظه پردازش میکند و به دنبال الگوهای قابل تشخیصی میگردد تا به آنها کمک کند تا پیشبینی کنند که آهنگ به کجا میرود. اگر موسیقی بیش از حد نا آشنا باشد، پیش بینی ساختار آهنگ دشوار خواهد بود و مردم آن را دوست نخواهند داشت - به این معنی که هیچ ضربه دوپامینی وجود ندارد. اما، اگر موسیقی دارای برخی ویژگیهای قابل تشخیص باشد - شاید یک ضرب آهنگ آشنا یا ساختار ملودیک - مردم به احتمال زیاد میتوانند اوج احساسی آهنگ را پیشبینی کنند و از آن لذت بیشتری ببرند. ضربه دوپامین ناشی از تایید پیشبینیهای آنها - یا نقض جزئی، به روشهای جذاب است.
او میگوید: «این چیزی شبیه یک ترن هوایی است، جایی که میدانید قرار است چه اتفاقی بیفتد، اما همچنان میتوانید شگفتزده شوید و از آن لذت ببرید.»
سلیم پور معتقد است که این ترکیب انتظار و انتشار شدید احساسی ممکن است توضیح دهد که چرا مردم اینقدر موسیقی را دوست دارند، در عین حال سلیقههای متفاوتی در موسیقی دارند - سلیقه فرد در موسیقی به انواع صداها و الگوهای موسیقی که در طول زمان شنیده و در مغز ذخیره میشود بستگی دارد. یک عمر به همین دلیل است که آهنگهای پاپ، خوب و محبوب هستند - ساختارها و ریتمهای ملودیک آنها کاملاً قابل پیشبینی است، حتی وقتی آهنگ ناآشنا است - و چرا جاز، با ملودیها و ریتمهای پیچیدهاش، بیشتر یک سلیقه اکتسابی است. از سوی دیگر، مردم تمایل دارند موسیقی پاپ را بیشتر از موسیقی جاز گوش دهند ، به همین دلیل - می تواند بسیار قابل پیش بینی شود.
یافته های او همچنین توضیح می دهد که چرا مردم می توانند یک آهنگ را بارها و بارها بشنوند و همچنان از آن لذت ببرند. ضربه احساسی یک قطعه موسیقی آشنا در واقع می تواند آنقدر شدید باشد که حتی سال ها بعد به راحتی دوباره تحریک شود.
سلیم پور می گوید: «اگر از شما بخواهم خاطره ای از دوران دبیرستان برایم تعریف کنید، می توانید خاطره ای را برایم تعریف کنید. اما، اگر به یک قطعه موسیقی از دوران دبیرستان گوش میدادید، در واقع احساسات را حس میکردید.»